امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

امیر حسین عزیز مامان وبابا

آخ که این ماجرای بریدن شمبول طلای گل پسرم به خیر و خوشی گذشت

سلام سلام صد تا سلام مبارکه مبارک.....بالاخره دلهره ختنه کردنتم تموم شد...آخ که چقدرسخت گذشت....                         پسرخوشگلم منو مادر جون همراه بابایی روز چهارده دیماه 92بردیمت دکتر و بعلههههههه.....مسلمون شدنت مبارک گل پسرم..... من توی حیاط ایستاده بودمو همش برات دعاهای جورواجور می خوندم و گریه میکردم...که یه هو صدای تو بلند شد .انگار اون موقع برات سه تا آمپول بی حسی زده بودن همونا کمی دردناک بود که تو زدی زیر گریه ولی بعدش آروم شدی .....حین عمل بابایی و مادر جون کنارت بودن ولی من تحمل نداشتم این صحنه...
3 بهمن 1392

سرزمین رویاها

پسر خوبم،ناز و عزیزم               پسر ریز و تر و تمیزم آفتاب سر اومد،مهتاب میتابه           بچه کوچیک آروم میخوابه لالالالایی  لالالالایی بادوم خونه ،پسته خندون            صورت ماهت،گل توگلدون چقدر شیرینی،قند تو قندون           برات میخونم از دل و از جون لالالالایی  لالالالایی چیک وچیک وچیک،صدای بارون      داره میباره از تو آسمون شبنم میزنه ر...
3 بهمن 1392
1